باغبان کرده فراموش که سیبی دارد ...
از هردری سخنی
گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم کوشش رود به دریا شدنش می ارزد کیستم؟... باز همان آتش سردی که هنوز حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد با دو دست تو فرو ریختن دم به دمم به همان لحظه ی بر پا شدنش می ارزد دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد نگهش دار به موسی شدنش می ارزد سالها گرچه که در پیله بماند غزلم صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد
Power By:
LoxBlog.Com |